خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۲۰۵: کدام دل که گرفتار و پای بند تو نیست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
کدام دل که گرفتار و پای بند تو نیست کدام صید که در آرزوی بند تو نیست نه من به بند کمند تو پای بندم و بس کسی بشهر نیامد که شهر بند تو نیست ترا بقید چه حاجت که صید وحشی را بهیچ روی خلاص از خم کمند تو نیست ضرورتست که پیش تو پنجه نگشایم مرا که قوت بازوی زورمند تو نیست گرم گزند رسانی بضرب تیغ فراق مکن که بیشم از این طاقت گزند تو نیست چو سروم از دو جهان گر چه دست کوتاهست ولی شکیبم از آن قامت بلند تو نیست دلم برآتش عشقت بسوخت همچو سپند بیا که صبرم از آنخال چون سپند تو نیست عجب ز عقل تو دارم که می دهی پندم خموش باش که این لحظه وقت پند تو نیست ز شور بختی خواجوست اینکه چون فرهاد نصیبش از لب شیرین همچو قند تو نیست خواجوی کرمانی