خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۱۹۰: بتی که طره او مجمع پریشانیست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بتی که طره او مجمع پریشانیست لب شکر شکنش گوهر بدخشانیست به عکس روی چو مه قبله مسیحائیست به کفر زلف سیه فتنهٔ مسلمانیست مرا که ناوک مژگانش از جگر بگذشت عجب مدار که اشکم چو لعل پیکانیست خطی که مردم چشمم نبشته است چو آب محققست که او ابن مقله ثانیست دل شکسته که مجذوب سالکش خوانند ز کفر زلف بتان در حجاب ظلمانیست نظر بعین طبیعت مکن که از خوبان مراد اهل نظر اتصال روحانیست پری رخا چکنم گر نخوانمت شب و روز چرا که چارهٔ دیوانگان پری خوانیست بیا که جان عزیزم فدای لعل لبت که با لب تو دلم را محبتی جانیست تو شاه کشور حسنی و حاجبت ابرو ولی خموش که بس حاجبی به پیشانیست چنین که می کند از قامت تو آزادی کمینه بنده قد تو سرو بستانیست مپوش چهره که از طلعت تو خواجو را غرض مطالعهٔ سر صنع یزدانیست خواجوی کرمانی