خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۱۸۱: از روضهٔ نعیم جمالش روایتیست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از روضهٔ نعیم جمالش روایتیست و آشوب چین زلف تو در هر ولایتیست گویند بر رخ تو جنایت بود نظر لیکن نظر بغیر تو کردن جنایتیست فرهاد را چو از لب شیرین گزیر نیست در گوش او ملامت دشمن حکایتیست گفتم که چیست آنخط مشکین برآفتاب گفتا بسان روی من از حسن آیتیست ارباب عقل گر چه نظر نهی کرده اند لیکن ز جان صبور شدن تا بغایتیست آمد کنون بدایت عمرم بمنتها لیکن گمان مبر که غمش را نهایتیست گفتم مرا بکشت غمت گفت زینهار خواجو خموش باش که این خود عنایتیست در تنگنای حبس جدائی توقعم از آستان حضرتعالی حمایتیست خواجوی کرمانی