خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۱۴۰: ترا که نرگس مخمور و زلف مهپوشست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ترا که نرگس مخمور و زلف مهپوشست وفا و عهد قدیمت مگر فراموشست ز شور زلف تو دوشم شبی دراز گذشت اگر چه زلف سیاهت زیادت از دوشست بقصد خون دل من کمان ابرو را کشیده چشم تو پیوسته تا بناگوشست ز تیره غمزهٔ عاشق کش تو ایمن نیست و گرنه هندوی زلفت چرا زره پوشست کنار سبزهٔ سیراب و طرف جوی مجوی ترا که سبزه براطراف چشمهٔ نوشست چگونه گوش توان کرد پند صاحب هوش مرا که قول مغنی هنوز در گوشست حدیث حسن بهاران ز هوشیاران پرس چرا که بلبل بیچاره مست و مدهوشست زبان سوسن آزاد بین که هست دراز ولیک برخی آزاده ئی که خاموشست دو چشم آهوی شیرافکنش نگر خواجو که همچو بخت تو در عین خواب خرگوشست خواجوی کرمانی