خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۱۳۲: زاهد مغرور اگر در کعبه باشد فاجرست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
زاهد مغرور اگر در کعبه باشد فاجرست وانکه اقرارش به بت رویان نباشد کافرست چون توانم کز حضورش کام دل حاصل کنم کانزمان از خویش غائب می شوم کو حاضرست زنده دل آن کشته کو جان پیش چشمش داده است تندرست آن خسته کو بر درد عشقش صابرست عاقبت بینی که کارش در هوا گردد بلند ذرهٔ سرگشته کو در مهرورزی ماهرست هر کرا خاطر بزلف ماهرویان می کشد عیب نتوان کرد اگر چون من پریشان خاطرست عاقلان دانند کادراک خرد قاصر بود زانچه بر مجنون ز سر حسن لیلی ظاهرست در هوایت زورقی برخشک می رانم ولیک جانم از طوفان غم در قعر بحری زاخرست کی سر موئی زبانم گردد از ذکرت جدا کز وجودم هر سر موئی زبانی ذاکرست ایکه فرمائی که خواجو عشق را پوشیده دار چون توانم گر چه دانم کان لباسی فاخرست خواجوی کرمانی