خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۱۱۷: چو طلعت تو مرا منتهای مقصودست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چو طلعت تو مرا منتهای مقصودست بیا که عمر من این پنجروز معدودست مقیم کوی تو گشتم که آستان ایاز بنزد اهل حقیقت مقام محمودست دلم ز مهر رخت می کشد بزلف سیاه چرا که سایهٔ زلف تو ظل ممدودست من از وصال تو عهدیست کارزو دارم که کام دل بستانم چنانکه معهودست ز بسکه دل بربودی چو روی بنمودی گمان مبر که دلی در زمانه موجودست اگر چنانکه کسی را ز عشق مقصودیست مرا ز عشق تو مقصود ترک مقصودست دلم ز زلف تو بر آتشست و می دانم که سوز سینه پر دود مجمر از عودست چه نکهتست مگر بوی لاله و سمنست چه زمزمه ست مگر بانک زخمه عودست اگر مراد نبخشد بدوستان خواجو خموش باش که امساک نیکوان جودست خواجوی کرمانی