خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۱۰۳: کارم از دست دل فرو بستست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
کارم از دست دل فرو بستست عقلم از جام عشق سرمستست زلف او در تکسرست ولیک دل شوریده حال من خستست با دلم کس نمی کند پیوند بجز از حاجبش که پیوستست هر کجا در زمانه دلبندیست دل در آن زلف دلگسل بستست یا رب این حوری از کدام بهشت همچو مرغ از چمن برون جستست با منش هر که دید می گوید فتنه بنگر که با که بنشستست عجب از سنبل تو می دارم که چه شوریدهٔ زبر دستست دل ریشم چو در غمت خون شد مردم دیده دست ازو شستست گرچه بگسسته ئی دل از خواجو بدرستی که عهد نشکستست خواجوی کرمانی