خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۸۶: منزل پیر مغان کوی خرابات فناست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
منزل پیر مغان کوی خرابات فناست آخر ای مغبچگان راه خرابات کجاست دست در دامن رندان قلندر زده ایم زانک رندی و قلندر صفتی پیشه ماست هر که در صبحت آن شاخ صنوبر بنشست همچوباد سحری از سر بستان برخاست پیش آنکس که چو نرگس نبود اهل بصر صفت سرو به تقریر کجا آید راست گر نمی خواست که آرد دل مجنون در قید لیلی آن زلف مسلسل به چه رو می پیراست هر چه در عالم تحقیق صفاتش خوانند چو نکو درنگری آینهٔ ذات خداست گر چه صورت نتوان بست که جان را نقشیست نقش جانست که در آینه دل پیداست تلخ از آن منطق شیرین چو شکر نوش کنم زانک دشنام که محبوب دهد عین دعاست طلب از یار به جز یار نمی باید کرد حاجت از دوست به جز دوست نمی شاید خواست آنک نقش رخ خورشید عذاران می بست چون نظر کرد رخ مهوش خود می آراست گر توان حور پریچهره جدائی خواجو تو مپندار که او یک سر موی از تو جداست خواجوی کرمانی