خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۷۳: این بوی بهارست که از صحن چمن خاست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
این بوی بهارست که از صحن چمن خاست یا نکهت مشکست کز آهوی ختن خاست انفاس بهشتست که آید به مشامم یا بوی اویسست که از سوی قرن خاست این سرو کدامست که در باغ روان شد وین مرغ چه نامست که از طرف چمن خاست بشنو سخنی راست که امروز در آفاق هر فتنه که هست از قد آن سیم بدن خاست سودای دل سوختهٔ لاله سیراب در فصل بهار از دم مشکین سمن خاست تا چین سر زلف بتان شد وطن دل عزم سفرش از گذر حب وطن خاست آن فتنه که چون آهوی وحشی رمد از من گوئی ز پی صید دل خستهٔ من خاست هر چند که در شهر دل تنگ فراخست دل تنگیم از دوری آن تنگ دهن خاست عهدیست که آشفتگی خاطر خواجو از زلف سراسیمهٔ آن عهدشکن خاست خواجوی کرمانی