خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۷۰: منزلگه جانست که جانان من آنجاست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
منزلگه جانست که جانان من آنجاست یا روضهٔ خلدست که رضوان من آنجاست هردم بدلم می رسد از مصر پیامی گوئیکه مگر یوسف کنعان من آنجاست پر می زند از شوق لبش طوطی جانم آری چکنم چون شکرستان من آنجاست هر چند که در دم نشود قابل درمان درد من از آنست که درمان من آنجاست شاهان جهان را نبود منزل قربت آنجا که سراپردهٔ سلطان من آنجاست جائیکه عروسان چمن جلوه نمایند گل را چه محل چونکه گلستان من آنجاست برطرف چمن سرو سهی سر نفرازد امروز که آن سرو خرامان من آنجاست بستان دگر امروز بهشتست ولیکن هرجا که توئی گلشن و بستان من آنجاست مرغان چمن باز چو من عاشق و مستند کان نرگس مست و گل خندان من آنجاست گر نیست وصولم به سراپردهٔ وصلت زینجا که منم میل دل و جان من آنجاست از زلف تو کوته نکنم دست چو خواجو زیرا که مقام دل حیران من آنجاست خواجوی کرمانی