خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۶۷: از سر جان درگذر گر وصل جانان بایدت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از سر جان درگذر گر وصل جانان بایدت بر در دل خیمه زن گر عالم جان بایدت داروی درد محبت ترک درمان کردنست دردی دردی بنوش ار زانک درمان بایدت داده ئی خاتم بدست دیو و شادروان بباد وانگه از دیوانگی ملک سلیمان بایدت راه تاریکی نشاید قطع کردن بی دلیل خضر راهی برگزین گر آب حیوان بایدت از سر یکدانه گندم در نمی آری گذشت وز برای نزهت دل باغ رضوان بایدت راه دریا گیر اگر لؤلؤی عمانت هواست دست دربان بوس اگر تشریف سلطان بایدت حکم یونان یابد آنکش حکمت یونان بود حکمت یونان طلب گر حکم یونان بایدت دل بناکامی بنه گر کام جانت آرزوست ترک مستوری بده گر عیش مستان بایدت بی سر و سامان درآ خواجو اگر داری سری وز سر سر در گذر گر زانک سامان بایدت خواجوی کرمانی