خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۴۸: برقع از رخ برفکن ای لعبت مشکین نقاب
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
برقع از رخ برفکن ای لعبت مشکین نقاب در دم صبح از شب تاریک بنمای آفتاب عالم از لعل تو پر شورست و لعلت پرشکر فتنه از چشم تو بیدارست و چشمت مست خواب هر سؤالی کن ز دریا میکنم در باب موج دیده میبینم که میگوید یکایک را جواب هم عفی الله مردم چشمم که با این ضعف دل می فشاند دمبدم بر چهره زردم گلاب چون بیاد نرگس مستت روم در زیر خاک روز محشر سر بر آرم از لحد مست و خراب هر چه نتوان یافت در ظلمت ز آب زندگی من همان در تیره شب می یابم از جام شراب هیچکس بر تربت مستان نگرید جز قدح هیچکس درماتم رندان ننالد جز رباب پیش ازین کیخسرو ار شبرنگ بر جیحون دواند اشک ما راند بقطره دم بدم گلگون برآب هر که آرد شرح آب چشم خواجو در قلم از سر کلکش بریزد رستهٔ در خوشاب خواجوی کرمانی