خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۳۷: ای دل نگفتمت که ز زلفش عنان بتاب
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای دل نگفتمت که ز زلفش عنان بتاب کاهنگ چین خطا بود از بهر بهر مشک ناب ای دل نگفتمت که ز لعلش مجوی کام هر چند کام مست نباشد مگر شراب ای دل نگفتمت که به چشمش نظر مکن کز غم چنان شوی که نبینی بخواب خواب ای دل نگفتمت که ز ترکان بتاب روی زانرو که ترک ترک ختائی بود و صواب ای دل نگفتمت که مرو در کمند عشق آخر بقصد خویش چرا میکنی شتاب ای دل نگفتمت که اگر تشنه مرده ئی سیراب کی شود جگر تشنه از شراب ای دل نگفتمت که منال ار چه روشنست کز زخم گوشمال فغان میکند رباب ای دل نگفتمت که مریز آبروی خویش پیش رخی کزو برود آبروی آب ای دل نگفتمت که ز خوبان مجوی مهر زانرو که ذره مهر نجوید ز آفتاب ای دل نگفتمت که درین باغ دل مبند کز این مدت جوی نگشاید به هیچ باب ای دل نگفتمت که مشو پای بند او زیرا که کبک را نبود طاقت عناب ای دل نگفتمت که مرو در هوای دل طاوس را چه غم ز هواداری ذباب ای دل نگفتمت که طمع بر کن از لبش هر چند بی نمک نبود لذت کباب ایدل نگفتمت که سر از سنبلش مپیچ کافتی از آن کمند چو خواجو در اضطراب خواجوی کرمانی