خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۱۷: ساقیا وقت صبوح آمد بیار آن جام را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ساقیا وقت صبوح آمد بیار آن جام را می پرستانیم در ده بادهٔ گلفام را زاهدانرا چون ز منظوری نهانی چاره نیست پس نشاید عیبت کردن رند درد آشام را احتراز از عشق میکردم ولی بیحاصلست هر که از اول تصور میکند فرجام را من ببوی دانهٔ خالش بدام افتاده ام گر چه صید نیکوان دولت شمارد دام را هر که او را ذره ئی با ماهرویان مهر نیست بر چنین عامی فضیلت می نهند انعام را شام را از صبح صادق باز نشناسم ز شوق چون مهم پرچین کند برصبح صادق شام را گر بدینسان بر در بتخانهٔ چین بگذرد بت پرستان پیش رویش بشکنند اصنام را بر گدایان حکم کشتن هست سلطانرا ولیک هم بلطف عام او امید باشد عام را چون به هر معنی که بینی تکیه بر ایام نیست حیف باشد خواجو ار ضایع کنی ایام را خواجوی کرمانی