خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۸: چو در نظر نبود روی دوستان ما را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چو در نظر نبود روی دوستان ما را به هیچ رو نبود میل بوستان ما را رقیب گومفشان آستین که تا در مرگ به آستین نکند دور از آستان ما را به جان دوست که هم در نفس بر افشانیم اگر چنانکه کند امتحان به جان ما را چه مهره باخت ندانم سپهر دشمن خوی که دور کرد بدستان ز دوستان ما را به بیوفائی دور زمان یقین بودیم ولی نبود فراق تودر گمان ما را چو شد مواصلت و قرب معنوی حاصل چه غم ز مدت هجران بیکران ما را گهی که تیغ اجل بگسلد علاقهٔ روح بود تعلق دل با تو همچنان ما را اگر چنان که ز ما سیل خون بخواهی راند روا بود به جدائی ز در مران ما را وگر حکایت دل با تو شرح باید داد گمان مبر که بود حاجت زبان ما را شدیم همچو میانت نحیف و نتوان گفت که نیست با کمرت هیچ در میان ما را گهی کز آن لب شیرین سخن کند خواجو ز نوش ناب لبالب شود دهان ما را خواجوی کرمانی