خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۷: گر راه بود بر سر کوی تو صبا را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر راه بود بر سر کوی تو صبا را در بندگیت عرضه کند قصه ما را ما را به سرا پردهٔ قربت که دهد راه برصدر سلاطین نتوان یافت گدا را چون لاله عذاران چمن جلوه نمایند سر کوفته باید که بدارند گیا را گر ره بدواخانهٔ مقصود نیابیم در رنج بمیریم و نخواهیم دوا را مرهم ز چه سازیم که این درد که ما راست دانیم که از درد توان جست دوا را فریاد که دستم نگرفتند و به یکبار از پای فکندند من بی سر و پا را از تیغ بلا هر که بود روی بتابد جز من که به جان میطلبم تیغ بلا را هنگام صبوحی نکشد بی گل و بلبل خاطر بگلستان من بی برگ و نوا را روی از تو نپیچم وگر از شست تو آید همچون مژه در دیده کشم تیغ بلا را بیرون نرود یک سر مو از دل خواجو نقش خط و رخسار تو لیلا و نهارا خواجوی کرمانی