خاقانی شروانی
قطعات
شماره ۳۲۸ - در مدح عز الدین امیر یوسف سپه سالار: آمد به دلو در طلب تخت مشتری
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چون یوسف سپهر چهارم ز چاه دی آمد به دلو در طلب تخت مشتری سیاره ای ز کوکبهٔ یوسف عراق آمد که آمد آن فلک ملک پروری هان مژده هان که رستی ازین قحط مردمی هین سجده هین که جستی ازین چاه مضطری تو چه نشین و موکب سیاره آشنا تو قحط بین و کوکبهٔ یوسف ایدری خاقانیا چه ترسی از اخوان گرگ فعل چون در ظلال یوسف صدیق دیگری یا ایهاالعزیز بخوان در سجود شکر جان برفشان بضاعت مزجاة کهتری کآنجا که افسر سر گردن کشان بود او را رسد بر افسرشان صاحب افسری فصلی که در معارضهٔ غیر گفته ای تضمینش کن در این دو سه منظوم گوهری ای در قمار چرخ مسخر به دست خون از چرخ بادریسه سراسیمه سرتری غوغای سرکشان فلک پایدام توست تو فتنه را بهانه ز خاقانی آوری زنبور کافر ار پی غوغا به کین توست بر عنکبوت یک تنه تهمت چه می بری در اوهن البیوت چه ترسی ز عنکبوت چون بر در مشبک زنبور کافری سرپنجگی نه سیرت خرگوش خنثی است ترس از هژبر دار در آن صورت نری از روزگار ترس نه از رند روزگار از سامری هراس نه از گاو سامری چون دور باش در دهن مار دیده ای از جوشن کشف چه هراسی؟ چه غم خوری؟ خاقانیا چو طوطی ازین آهنین قفس کوشی که نیم بال بیابی و بر پری خاقانی شروانی