خاقانی شروانی
قطعات
شماره ۲۵۷: از آنکه دست حوادث زده است بر دل ریشم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
منم که یک رگ جانم هزار بازوی خون راند از آنکه دست حوادث زده است بر دل ریشم رگ گشادهٔ جانم به دست مهر که بندد که از خواص به دوران نه دوست ماند و نه خویشم نه هیچ کام برآید ز میر و میرهٔ شهرم نه هیچ کار گشاید ز صدر و صاحب جیشم هزار درد دلم هست و هیچ جنس به نوعی نساخت داروی دردم، نکرد مرهم ریشم ز کس سخن چه نیوشم حدیث خوش چه سرایم تنور گرم نبینم فطیرها چه سریشم ز غصه چون بره نالم که سوی میش گذاری که برنیارد شاخم بره نیارد میشم ز سردی نفس من تموز دی گردد چه حاجت است در این دی به خیش خانه و خیشم ز چار نامه عیان شد که من موحد نامم به چار کیش خبر شد که من مقدس کیشم چو نان طلب کنم از شاه عشوه سازد قوتم چو آب خواهم از ایام زهر دارد پیشم خدایگانا در باب آن معاش که گفتی صداع ندهم بیشت جگر مخور بیشم مرنج اگرت بگویم بنان و جامه مرنجان بنان و جامه رسان از بنان و خامهٔ خویشم خاقانی شروانی