خاقانی شروانی
قطعات
شماره ۲۵۱: غم روزی ابلهانه خورم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
غم عمری که شد چرا نخورم غم روزی ابلهانه خورم بر سر روزی ارچه در خوابم من غم خواب جاودانه خورم وقت بیماری از اجل ترسم نه غم چیز و آشیانه خورم چار دیوار چون به زلزله ریخت چه غم فوت آستانه خورم موش گوید که چون درآید مار غم جان نه دریغ خانه خورم درد دل بود و درد تن بفزود تا کی این درد بی کرانه خورم چون ننالم؟ که در خرابی دل غم تن و اندوه زمانه خورم اسب نالد که در بلای لگام غم مهماز و تازیانه خورم ای طبیب از سفوف دان کم کن کو نقوعی که در میانه خورم چند با دانهٔ دل بریان گل بریان و نار دانه خورم من چو موسی ز ضعف کند زبان گل چو دندان پیر شانه خورم طین مختوم و تخم ریحان بس مار و مرغم که خاک و دانه خورم بس بس از دانه مرغ خواهم خورد مرغ مالنگ و باسمانه خورم یک دکانی فقاع اگر یابم به دل شربت سه گانه خورم شربت مرد از آن دل سنگین چون شراب از دل چمانه خورم فقعی کاری از دکان غمش همچو تریاک از خزانه خورم زان فقاعی که سنت عمر است رافضی نیستم چرا نخورم خاقانی شروانی