خاقانی شروانی
قطعات
شماره ۱۴۱: در ضمیرم سفر نمیآمد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر به شروانم اهل دل می ماند در ضمیرم سفر نمی آمد ور به تبریزم آب رخ می بود ارمنم آبخور نمی آمد ور به ارمن دو جنس می دیدم دل به جای دگر نمی آمد هرچه می کردم آسمان با من از در مهر در نمی آمد هرچه می تاختم به راه امید طالعم راهبر نمی آمد خون همی شد ز آرزو جگرم و آرزوی جگر نمی آمد آرزو بود در حجاب عدم به تمنا به در نمی آمد همتی نیز داشتم که مرا دو جهان در نظر نمی آمد بیش بیش آرزو که بود مرا با کم کم به سر نمی آمد آب روزی ز چشمهٔ هر روز یک دو دم بیشتر نمی آمد دل نمی داشت برگ خشک آخر وز جهان بوی تر نمی آمد ترک بیشی بگفتم از پی آنک کشت دولت به بر نمی آمد آنچه آمد مرا نمی بایست و آنچه بایست بر نمی آمد خاقانی شروانی