خاقانی شروانی
قطعات
شماره ۲۲ - در هجو شهر زوری: که همه مسخ شدند و همه هست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سیزده جنس نهاده است نبی که همه مسخ شدند و همه هست ز آن یکی خرس که بد خنثی طبع دیگری پیل که شد فسق پرست من خری دیدم کو مسخ نبود خوک شد چون ز خری کردن جست بود اول خر و آخر شد خوک چون به بنگاه خسان دل دربست سفله ای بود سفیهی شد دون پشه ای آمد و شد پیلی مست بتر خلق بدی دان که به طبع در بدی سفله تر از خود سست تا مقر ساخت به شه زور ظلم چون دل از مولد کم کاست گسست نیک بد گشت در این منزل بد گرچه بد بود در آن، مولد پست احمقی بود سیاهی در دل ظالمی گشت سپیدی در دست ظلم خیزد چو طبیعت شد حمق درج آید چو دقایق شد شصت چون پس از حمق عوان طبع شود شهر زوری که به بغداد نشست خاقانی شروانی