خاقانی شروانی
قصاید
شماره ۱۰۴ - مطلع پنجم: ای عندلیب جانها طاووس بسته زیور
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای عندلیب جان ها طاووس بسته زیور بگشای غنچهٔ لب بسرای غنهٔ تر ای غنچهٔ دهانت از چشم سوزنی کم سوزن شکاف غمزه ت سوسن نمای عبهر ای سوخته رخ تو در زار گریه آتش بیمار دو لب تو در زهر خنده شکر نوشین مفرح آن لب جو سنگ خال مشکین مشکین جو تو دیدم با جو شدم برابر تو می خوری به مجلس بر خاک جرعه ریزی من خاک خاک باشم کز جرعه یابم افسر پیشت چو جرعه بوسم خاک و چو جرعه بینم برچینمش به مژگان سازم سرشک احمر گر باده می نگیرم بر من مگیر جانا من خون خورم نه باده، من غم کشم نه ساغر ز آن آب آذر آسا ز آن سان همی هراسم کز آب، سگ گزیده، شیر سیه ز آذر خاقانی آمد از جان چون حلقه بر در تو بی پا و سر چو حلقه حلقه به گوش چون در تو شاه نیکوانی تاج تو زلف مشکین مانا که چتر سلطان سایه ت فکنده بر سر هست اعشی عرب را از من سرشک خجلت چون سیف ذوالیزن را از سیف دین مظفر از چار و هفت گیتی سلطان خلاصه آمد مختار چار ملت سردار هفت کشور افسر خدای خسرو کشور گشای رستم ملکت طراز عادل ملت فروز داور خاقانی شروانی