حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۱۳۸۵: امید هست که روزی جمال بنمایی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
امید هست که روزی جمال بنمایی اگر به خشم برفتی به صلح بازایی نخست چاشنی ای دادی ام به شربت وصل چو پای بند شدم روی بازنگشایی من از جفای تو بر سر زنان تو سر در پیش کرشمه می کنی و می روی به رعنایی چو می گرفتی ام اول چو پارسا بودی مکن که آخرِ کارم کشد به رسوایی اگر دو دیده به یک بار در سرِ تو شود ز گریه کم نکنم گو مباش بینایی طریقِ رایِ تو جویم به هرچه لطف کنی مطیعِ حکمِ تو باشم به هرچه فرمایی یه طعنه گفت پدر کای پسر شکیبا باش چه گونه بر سرِ آتش کنم شکیبایی عجب از آن که دهی پندها نزاری را کجا به وعظ کند التفات شیدایی حکیم نزاری قهستانی