حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۱۳۶۸: دلم را دیدهام روز جایی و عجب جایی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دلم را دیده ام روز جایی و عجب جایی خوشی بنشسته بر طاقِ دو ابروی دل آرایی مثال قوس رنگین بر کنارِ تخته ی سیمین به خطّ سبزِ زنگاری کشیده طُرفه طغرایی نباشد در نگارستانِ چین آن طاق را جفتی نباشد در همه روی زمین زآن خوب تر جایی به خود گفتم چه گویم با دل الحق جای آن دارد ازین خوش تر که را بوده ست ملجایی و مأوایی ندارد هیچ دل داده چنان آسایشِ جانی نبیند هیچ مشاطه چنان آیینه سیمایی چه خوش باشد کناری از میان لاله رخ ساری چه خوش باشد میانی از کنارِ سرو بالایی دلم را در چنان جایی بدیده ستم ز بس غیرت چنینم در دماغ افتاد آشوبی و سودایی ز رشکِ دل درافتادم به غبن و غصّه و حسرت کدامین دل هوس ناکی، بلایی، خویشتن رایی نزاری تا به کی زاری منال از دل نمی دانی که بارِ عشق بردن مشکل است از ناتوانایی حکیم نزاری قهستانی