حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۱۳۶۲: من ز می کی توبه کردم این چه بهتان است هی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
من ز می کی توبه کردم این چه بهتان است هی توبه و من حاش لله توبه کی کردم ز می ساقیا برخیز و آبِ معنوی در جام ریز دیگران را تن به جان زنده ست و ما را جان به وی پادشاه و ملک و درویش و قناعت ما و عشق گفته اند آری که هم با اصل گردد کُلّ شی چون کنم از صحبتِ اهلِ دل آخر احتراز با که پیوندم کزیشان بگسلم با اهلِ غی حاش لله توبه بر من کی توان بستن به زور خیره کی هم صحبتِ آتش تواند بود نی ظلِّ طوبا سایة خُمّ است و در خم آفتاب من ز بهر آفتاب افتاده در پایش چو فی آفتاب از رشک خورشیدِ قدح گیرد عرَق هم چنان کز قطره ی شبنم عذارِ لاله خَوی از صفایِ جوهرِ می کشف می شد سرِّ غیب این همه آوازه در دنیا فتاد از جامِ کی محتسب گوید مرو بی ره نزاری گردِ شهر احمق بیهوده گوی این جا غلط کرده ست پی از پی تحصیلِ می دم دم بگردم دربه در هم چو مجنون در هوایِ وصل لیلی حی به حی حکیم نزاری قهستانی