حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۱۳۶۰: بتی در خیمه ی دیدم چو ماهی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بتی در خیمه ی دیدم چو ماهی که بازو کرده بر رخ تکیه گاهی سهی سروی و بر سرو آفتابی قبایی در برو بر سر کلاهی شکر پاسخ لبی کوثر دهانی نشسته بر لبِ کوثر سیاهی سوادِ زلفِ دل گیرش همانا مرا روشن کند رویی و راهی اگر در قدرِ درویشی فزاید چه کم گردد ز حسنِ پادشاهی شود حاصل ثوابی بی عظیمش به رحمت گر کند درمانگاهی نمی ترسد ز دودِ سینه ی من که صد خرمن بسوزانم به آهی خیالِ ماهِ رویش ایستاده موکّل بر سرم چون وام خواهی نزاری را بخواهد کُشت آخر چه می خواهی ز خونِ بی گناهی حکیم نزاری قهستانی