حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۱۳۵۶: بر من بگذشت دی پگاهی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بر من بگذشت دی پگاهی سروی و فرازِ سرو ماهی زیبا بر و گردن و نغوله آراسته کاکل و کلاهی آشوبِ دلی هلاکِ جانی بی چاره کنی ، ستیزه خواهی گفتم که به بندگانِ مملوک از کبر نمی کنی نگاهی گفتا که به جانبِ گدایان کم تر کند التفات شاهی گفتم که اگرچه راستی را در حسن تو نیست اشتباهی باشد که به دست مفلس افتد ناگه گهری ز جایگاهی گفتا که نه یوسفی بیابی هر جا که طلب کنی ز چاهی گفتم که بترس اگر خداوند بخشید ترا جمال و جاهی کز آتشِ اندرون بسوزم خرمن گهِ آسمان به آهی گفت ار همه آسمان بسوزی بر من به جوی و جو به کاهی گر اهلِ حقیقتی نزاری ساکن بنشین به خانقاهی یک رنگ شو از برایِ سالوس گه سبز مپوش و گه سیاهی مردان به غرض طمع نکردند رو توبه کن از چنین گناهی تسلیم کسی بباش و بر شو از گوشه ی گلخنی به گاهی چون کرد به راستی اقامت بر محضرِ من چنین گواهی غیرت به وجودِ من درافتاد چون آتشِ تیز در گیاهی گفتم به کسی نمای راهم کو را به خدای هست راهی مرموز به شیخ کرد اشارت کالّا درِ او دگر پناهی حکیم نزاری قهستانی