حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۱۳۵۱: روی مخوانش که می چکد عرق از وی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
روی مخوانش که می چکد عرق از وی برگِ گل است آن نشسته بر ورقش خَوی هر که چنین صورتی بدید محال است کاتشِ تشویش بر دلش ننهد کی هیأتِ شیرینش ار مطالعه کردی سرو کمر بر میان بُدی چو شکر نی ور به سر کُشته با چنین قد و قامت بگذرد این روحِ قدس باز شود حی ای که همه کاینات ممکن و موجود پیشِ وجودِ بزرگوارِ تولا شی ترسد اگر نه فرو برد به تبرّک زاهد صد ساله با تو در رمضان می باده بده ساقیا که موسومِ نوروز می گذرد هان و فوت می شود این فی باغ شد از سبزه هم چو جنّت و کردند فرش چمن اهل ذوق زیرِ قدم طی پیر جوان را چه می دهد به وَرَع دم آتشِ ما سرد کی شود به دمِ دی سیر نگشتی نزاریا ز ریاضت صبرِ تو تا چند و احتمالِ تو تا کی بس که تو باطن به خلق باز نمودی ظاهر واعما نمی برد به سخن پی حکیم نزاری قهستانی