حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۱۳۴۷: مرا چیزهایی نمودند روی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مرا چیزهایی نمودند روی که با کس نگفتند کآن را بگوی بگفتند و گفتیم و نشنود کس همین است معنیِ سنگ و سبوی به جز روی او نیست رویی دگر جزاین روی رویِ دگر نیست روی همه جان و دل هر چه جز جان و دل نه جان است و دل بل که سنگ است و روی مرا مُسکراتی ست در وجد عشق که از من مخواه آن و از من مجوی مکن عیب بر دل بداده ز دست که سیلاب ناگه درآید به جوی درین بحر غُسلی به رغبت برآر برو چرکِ نفس از طبیعت بشوی نمی دانی ای تن فرو داده خوار به چوگان و دورانِ محنت چو گوی که عشق نزاری به هر شش جهات ندا می کند از در و بام و کوی حکیم نزاری قهستانی