حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۱۳۲۹: باور نمیکنم که تو پیمان بنشکنی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
باور نمی کنم که تو پیمان بنشکنی زیرا که التفات به یاران نمی کنی زین به ترک نظر به من دل شکسته کن تا چند از تو سرکشی از من فروتنی سروی و سرو اگر چه که آزاد خوش ترست نی تا حدی که بر سرِ ما سایه نفکنی دل با تو در تنعّم و تن بی تو در نیاز ای آن که راحتِ دلی و آفتِ تنی خطی به دوستیِ تو بر من کشیده اند ما دوستیم و بنده ی صادق، تو دشمنی تقدیر قادرست و گرنه ز رویِ عقل نی من موافق تو نه تو لایقِ منی گردون به سر برآمده هم زیرِ دستِ تست من عاجزی چه گونه کنم با تو گردنی برقع برافکن از بنِ گوشت ز بامداد تا زهره بعد از این نزند لافِ روشنی در سر کشد نقاب ز رشگِ تو آفتاب هم شام بر مثالِ کشیشانِ ارمنی ای سروِ سیم ساق که در بوستانِ جان شاخِ امید را به جفا بیخ می کنی دیوانگی ز مامِ نزاری نمی کشد تا زلفِ هم چو سلسله بر هم نمی زنی حکیم نزاری قهستانی