حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۱۳۲۷: با تو رازیست مرا از دگران پنهانی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
با تو رازی ست مرا از دگران پنهانی عاشقِ زار توام ماه رخا تا دانی چشمِ خون ریز تو کشته ست منِ مسکین را دادِ من راستی آن است کزو بستانی جان و دل هر دو ندارند محلی برِ تو کی میسّر می شود این کار بدین آسانی یک دمی با دمِ ما ساز و گرچه ممکن نیست کاین آتشِ سوزان به دمی بنشانی شیوهء من چه بود شیفته کاری در عشق چه بود غایتِ معموریِ من، ویرانی گو چنین باش من و صحبتِ اوباش و رنود هم برین بی سری اولاتر و بی سامانی من بر آنم که ز عهدِ تو نگردانم سر آسیا بر سرِ من گر به جفا گردانی عشق از آن خانه برانداز کند خودبین را تا برون آردش از ورطه ی نافرمانی سپر از غمزه ی مستِ تو بیندازد چرخ با دو ابرویِ تو خود کس نکند پیشانی زهره خواهد که بر آهنگِ نزاری تا روز همه شب بر سرِ کوی تو کند شب خوانی حکیم نزاری قهستانی