حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۱۳۰۵: بماناد آن برو بالا که رشکِ سروِ بستانی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بماناد آن برو بالا که رشکِ سروِ بستانی چه رشکِ سرو بستان غیرتِ خورشید تابانی سهیلی یا مهی یا مشتری یا زهره یا مهری پری یا آدمی یا حور یا بُت با چه می مانی به رخ سار آیتِ لطفی به دیدار آفتِ خلقی به دندان درِ مکنونی به لب لعلِ بدخشانی به رفتن رشکِ طاووسی به گفتن غیرت طوطی به معنی روحِ مغلوبی به صورت ماهِ رخشانی چنان در دیده چالاکی که گویی حورِ فردوسی چنانی در دلم شیرین که گویی صورتِ جانی ز دورت هر چه می بینم دلم در جوش می آید نمی دانم مگر خیر است ما را با تو روحانی دلم بردی و خب کردی و خود با آن نمی آری بیا تا بر تو بر گویم چو می دانم که می دانی مرا گر محرمی بودی که رازم با تو بر گفتی نبایستی به خونِ دل جگر خوردن ز حیرانی غریبم خاطرم یارا مرنجان گر خدا ترسی به نوشی حاجتم یارا روا کن گر مسلمانی ز بخت خود نمی یابم که آن دولت دهد دستم که بر پایت نهم رویی و سر از من نگردانی نزاری کاش کی هرگز نظر بر تو نیفکندی چو نازل شد قضا اکنون چه مقصود از پشیمانی حکیم نزاری قهستانی