حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۱۲۹۶: خوش نبود صبح دم شاهد و صحرا و می
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خوش نبود صبح دم شاهد و صحرا و می طوف و تماشا و عیش چنگ و دف و نای و نی گر متعصّب ترا عیب و ملامت کند هرزه مکن استماع گو چه حدیث است هی حّقِ تو باطل بود خیرِ تو شَرَ هم چنانک جمع نگشته ست ضدّ رُشد نبوده ست غَی در کفنِ خویش خُسب از لحدِ ما مگوی چیست اِلی اَصِله خوانده نه ای کُلُّ شَی قسمت هر کس جدا طالعِ هر کس دگر این سجل از بدو کرد کاتبِ ابداع طی کرد کلیم آرزو چشمه ی خضر و نشد پس روِ او لاجرم دور فکندش ز پی باز سکندر طمع کرد و به ظلمات شد تا مگر او نیز هم گردد جاوید حَی معنیِ آبِ حیات هر دو ندانسته اند گویی نشنوده اند معجزه ی جامِ کی مایه ی هر زندگی واسطه ای دیگرست روحِ نباتی و ماء جامِ نزاری و می حکیم نزاری قهستانی