حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۱۲۸۷: من تشنه ترم ساقی حالی به من آور می
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
من تشنه ترم ساقی حالی به من آور می تا توبه کنم باطل اکنون نکنم پس کی گر صالح و گر فاسق بر فطرت خویشم من تو تخم نکو بفشان وز ما بستان ده وی آن را که به خاک رز کردند عجین خاکش هرگز نکند توبه ور گفت کنم هی هی مشنو سخن احمق بیهوده چه می گوید فطرت نشود دیگر توبه چه کند با وی یک جرعه به هم بر زد مجنون سبک دل را شد مست و رقیبانش کردن برون از حی خوردست خضر آبی کز خاصیت فعلش ترکیب وجود او هرگز نشود لاشی عکس قدح مستان گر صبح دمی ناگه بر چشمه ی خضر افتد از شرم شود در خوی ای یار ز من بشنو از دختر رز رمزی کو هست و نمیداند هم شیره ی جام کی خاصیت آب خضر اینک بنگر بستان تا هست علی التعیین در چشمه ی جام می در حوصله ی عاقل این رمز نمی گنجد عاقل نبرد بیرون از منزل ما این پی این بار که بازآید با عقل بگو ای دل زنهار نیندازی بر کار نزاری فی حکیم نزاری قهستانی