حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۱۲۸۰: ای در بیابان غمت سرگشته هر جایی دلی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای در بیابان غمت سرگشته هر جایی دلی وا مانده در ره صد هزار افتاده در هر منزلی هر چوب ثعبان کی شود شیطان سلیمان کی شود این ره به پایان کی شود الا به پای کاملی انسان به رتبت از سمک چون رفت بر بام فلک ترتیب شیطان و ملک ز اول چه بود آب و گلی شیطان که اصل شر بود کی با ملک هم بر بود حاشا کجا هم سر بود هرگز محق با مبطلی هر کس به کف آرد صدف لیکن کمرآید در به صف تا خود که باید این شرف آری که باید مقبلی بسیار مخلوق خلق برد از زبر دستان سبق بی حاصل توفیق حق کوشش ندارد حاصلی خود دیده مرد دین نشد بی دیده روشن بین نشد هر بیدقی فرزین نشد کسری نشد هر عادلی ای یار اگر اهل دلی دست از دو عالم بگسلی فرمان بری گر عاقلی بر سازی از خود عاقلی در خود رو و با خود نشین خود را مدان خود را مبین در عشق روشن تر ز این هرگز نباشد مشکلی آیین نام و ننگ را بگذار و در ده جام را کاین بحر بی انجام را پیدا نیامد ساحلی ره نیست هر دلتنگ را در عشق جز یک رنگ را کو ترک نام و ننگ را همچون نزاری مقبلی حکیم نزاری قهستانی