حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۱۲۲۹: گر مرا نیست به کویِ تو مجالِ گذری
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر مرا نیست به کویِ تو مجالِ گذری به تو دارم طمع از روی عنایت نظری از پیِ وصلِ تو بر خویش گرفتم همه رنج زان که ممکن نبود نفعِ جهان بی ضرری گر به دردم برسی دستِ عنایت بر سر بر سر کشته ی هجران بکنی هم گذری با تو گویم سخن و کرده نظر با غیری با تو باشم به دل و بوده به تن با دگری آخرالامر به جایی برسد قصّه که خلق باز گویند به هر انجمن از من سمری من در افتادم و دستِ طمع از جان شستم ترسم این است که پیش تو نیاید خطری من به الطاف تو دارم به جهان چشم امید گوش با حالِ دلم بهتر ازین کن قدری رو به رویِ تو جهان می نگرد چون باشد گر به احوالِ نزاری بکنی وانگری حکیم نزاری قهستانی