حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۱۲۲۱: ای شده مشغولِ خویش هیچ گمان می بری
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای شده مشغولِ خویش هیچ گمان می بری کاین همه سرگشتگیت هست ز تن پروری چند پرستی وجود در عدمِ انتظار میل مکن با وجود تا ز عدم بگذری تو ز خریِ خودی تابعِ فرمانِ نفس هم نفسی با مسیح خر مپرست از خری رهبرِ آنی که باز ره زنی ش می کنی راست نیاید به هم ره زنی و رهبری دبدبه تا کی زنی بر سرِ بازارِ عشق جمله زبانی خموش چند ازین داوری عشق ترا گر ز تو باز ستاند به کلّ هر چه نه عشق است آن از تو بماند بری واسطه ی عاشقی جنبشِ دردی بود عاشقِ بی درد را عشق بود سرسری درد بود آن که او در سفر آرد ترا تا به مراتب نفوس زیر قدم بسپری تا بنگیرد ترا درد دوا نیست روی درد چو نازل شود ره به دوامی بری کسرِ نزاری مکن گر سخنش عکسِ تست او زرهِ دیگرست تو زرهِ دیگری حکیم نزاری قهستانی