حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۱۱۷۷: گر آتشی چو من در میان جان بودی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر آتشی چو من در میان جان بودی ز اندرون تو وقتی برآمدی دودی نصیحتی که مرا می کنی به دیده قبول بکردمی اگرم گوش خفته بشنودی ز مطرب و می و چنگ ای پدر مکن منعم که نه بری برم از کوشش تو نه سودی بسا وجود که مردار با عدم رفتی اگر نه عشق چنین قاتلی قوی بودی وگر موکّلِ فطرت نداشتی بر سر دلِ ستم گرِ ما را که کار فرمودی ترا نمی شودِ ای ماه روی رغبتِ آن که از وجود تو بی چاره یی بیاسودی هلاک می کنی و روی می نمایی باز سراب می کند از دور تشنه خشنودی دریغ اگر بصری داشتی ملامت گر که هم چو من نظری ناگه از تو بر بودی نزاریا به بلا گر نمی بدی لایق زمانه ات به سرِ عشق راه ننمودی اگر مراد بدادی جهان به کس مجنون ز هجر لیلی بی چاره تن نفرسودی حکیم نزاری قهستانی