حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۱۱۷۳: درآ اهلا و سهلا مرحبا کویی کجا بودی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
درآ اهلا و سهلا مرحبا کویی کجا بودی نگویی تا چرا چندین ز مشتاقان جدا بودی ز یاران بر شکستی ترکِ عهد دوستی کردی دریغا دیر دانستم که یار بی وفا بودی نه پرسیدی نه پیغامی فرستادی درین مدّت مگر بگذشت ایّامی که دردم را دوا بودی به اوّل سینه با من هم چو سیمِ پاک بنمودی به آخر امتحان کردم زر بیرون سرا بودی مرا چندان که آوردی ز پرگار خرد بیرون ز فرطِ راستی با من چو خطّ ِ استوا بودی مدارِ دورِ وصل اکنون بگردیده ست از آن نقطه محیطِ دوستی را موجِ طوفانِ بلا بودی ازآن بفریفتی ما را که در شوخی و رعنایی نگاری چابک افتادی و یاری دل ربا بودی به تو اوّل که بسپردم گمانِ دوستی بردم مرا چون نیستی اکنون تو دانی تا که را بودی تعالی الله زهی دستان که پایم چون زجا بردی عفاک الله چرا آخر ز ما بیگانه وا بودی به خلوت خانه ی وصلت که را این در خیال آمد که ما در خون رز بودیم و تو در خون ما بودی نزاری با تومی گفتم که ناسازی مکن با او سزا این بود تا دانی که با او ناسزا بودی حکیم نزاری قهستانی