حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۱۱۳۴: شهره ی شهر شدم در غم شهرآشوبی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شهره ی شهر شدم در غم شهرآشوبی وز که در دوستیِ او نگرفتم کوبی بی دل آرامی آرام نمی گیرد دل چه کنم بخت ندارد که ندارد خوبی صبر بر وعده ی فردای قیامت تا چند هم چنین بر نتوان ساخت ز من ایّوبی دامن سرو قدی را به کف آرم امروز در چنین سایه نشینم من و اینک طوبی از محبت اثری نیست در آن سینه که نیست در دلش جنبش دردی ز غم محبوبی هیچ دل سوخته را دردِ مسلمانی نیست کیست کز دوست سوی دوست برد مکتوبی مسند مصرِ دل ما نبود بی یوسف حزن را نیست ولیکن به سر از یعقوبی لافِ معنی نتواند که زند هر گولی اژدهایی نتواند که کند هر چوبی بر نزاری چه ملامت که ز مبدای وجود میل هر طایفه ای هست سوی مطلوبی حکیم نزاری قهستانی