حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۱۱۰۶: سگالی هست ما را در میانه
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سگالی هست ما را در میانه که می باید شدن با او روانه میانِ ما و او چیزی نمانده ست مگر ماییِ ما دام است و دانه به جز اویی که هستِ اوست مطلق دگرها جمله افسون وفسانه مقلّد می کند دعوی که هستم زغالی و مقصر آن یگانه ولی ممکن بود هرگز که خفاش ورای سدره سازد آشیانه زهی ناممکن آخر در غدیری کجا گنجد محیط بی کرانه بتر از بت پرستی خودپرستی درافتاده به دورانِ زمانه بود کز بت پرستی باز آیند کنند از دیر رخ در کعبه خانه چو غل باشد که در گردن بماند وبالِ خودپرستی جاودانه نزاری با سخن دان دارد این رمز نه با نادان که گوید احمقانه حکیم نزاری قهستانی