حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۱۰۷۷: بر دوستی تو می خورم باده
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بر دوستی تو می خورم باده وز غایت شوق در خود افتاده شوریده دماغِ مستِ لایعقل سر بر قدمِ خیال بنهاده دل پیش روانه گشت و جان از پس در صحبتِ نامه شد فرستاده در بند تو مانده ام نمی دانم کاین عقده شود اگر نه بگشاده در وادیِ حیرت اوفتد هر کو در سیر وفا بگردد از جاده در اصل منافقی بود شاخی بی بر، چومخنثانِ نر ماده هستند همیشه خاطر و وهمم در پیش خیال تو براستاده نی نی که بود خیال قدِّ تو پیشِ نظرم چو سروِ آزاده شک نیست در اینکه دایه ی فطرت ما را به ازای شیر می داده هر کس نرسد به غورِ سرِّ می عیسی است ز مریمِ عنب زاده ماییم و می و محبتِ صادق وین هر دو به نقد هست آماده به زین چه نزاریا همین می گوی بر دوستیِ تو میخورم باده حکیم نزاری قهستانی