حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۱۰۷۱: این بار شد از دستم کار دل سرگشته
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
این بار شد از دستم کار دل سرگشته اکنون منم و چشمی در خون دل آغشته پر شور شری دارم گو در سر این سر شو بر جبهت من فطرت دیرست که بنوشته آب و گل ما شد خون از قدرت صنع او ایزد گل آدم را بی فایده نسرشته بر بوی خط غلمان بر یاد خط رضوان بنگر به لب سبزه بنشین به سر کشته نظاره گهی دارم صحراش ریاض خلد یک روز نمی آیی با ما سر آن پشته بر مجلس عشاق آی بی خویشتن و بنگر هم کشته در او زنده هم زنده درو کشته دردا که نزازی شد باریک تر از سوزن هم عاقبت از جایی سر بر کند این رشته حکیم نزاری قهستانی