حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۱۰۷۰: هستم ز جام عشقت مست و خراب گشته
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هستم ز جام عشقت مست و خراب گشته تن تاب مهر داده دل خون ناب گشته در خون نشسته دیده جانی به لب رسیده بی عقل و هوش مانده بی خورد و خواب گشته تا آفتاب رویت شد در غمام دارم رنگ رخی ز حسرت چون ماه تاب گشته گر آب رز نبودی پیوسته مونس من بودی محیط حکمت بر من سراب گشته رویی بدان طراوت آورده خط ظلمت فرَ همای بوده پرَ غراب گشته هر بامداد ساقی پیش آر و بر کفم نه زان شیره ای که در خم لعل مذاب گشته می خانه ی محبت معمور باد دایم گو باش ملک دنیا دایم خراب گشته زهدی چنان مزور از غایت ندامت در حلق پارسایان هم چون طناب گشته آلوده دامنان را با ما چه کار باری آیین پاک بازی دیرست تا بگشته زین پیش بود کارم چون سرو راست قامت اکنون چو زلف خوبان پر پیچ و تاب گشته وقتی دل نزاری گرد بلا نگشتی و اکنون چو نا بکاران بر ناصواب گشته حکیم نزاری قهستانی