خاقانی شروانی
قصاید
شماره ۴۸ - قصیده: منتظری تا ز روزگار چه خیزد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
منتظری تا ز روزگار چه خیزد عقل بخندد کز انتظار چه خیزد جز رصدان سیه سپید نشاندن بر ره جان ها ز روزگار چه خیزد بیش ز تاراج باز عمر سیه سر زین رصدان سپید کار چه خیزد روز و شب آبستن و تو بستهٔ امید کز رحم این دو باردار چه خیزد گیر که خود هر دو باردار مرادند چون فکنند از شکم ز بار چه خیزد بر سر بازار دهر خاک چه بیزی حاصل ازین خاک جز غبارچه خیزد راز جهان جو به جو شمار گرفتی چون همه هیچ است ازین شمار چه خیزد هیچ دو جو کمتر است نقد زمانه صرفه بران را ازین عیار چه خیزد چند کنی زینهار بر در ایام چون نپذیرد ز زینهار چه خیزد نقش بهاری که نخل بند نماید عین خزان است ازین بهار چه خیزد رنگ دلت یادگار آتش عمر است دانی از آتش که یادگار چه خیزد بر در خاقانی اکبر آی و کرم جوی از در دریای تنگ بار چه خیزد خاقانی شروانی