خاقانی شروانی
غزلیات
غزل شماره ۳۹۰: ای رخ نورپاش تو پیشه گرفته دلبری
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای رخ نورپاش تو پیشه گرفته دلبری رونق آفتاب شد زان رخ هم چو مشتری ماهی و چون عیان شوی شمع هزار مجلسی سروی و چون روان شوی شور هزار لشکری طرهٔ تو به رغم من چون شب من به تیرگی کیسهٔ من ز ناز تو چون لب تو به لاغری گرچه سپید کاری است از همه روی کار تو رو که قیامتی است هم زلف تو در سیه گری از سرشک سوختم ز آن همه سوزم از درون با همه آب ساختی ز آن همه آبی از تری هم شکری تو هم نمک با تو چه نسبت آب را چند به رغم دوستان دشمن خویش پروری ابر زیان کار توست، ابر مکن دو چشم من کفت آن به تو رسد زآنکه به چشم من دری اشک مرا چو روی خود دار عزیز اگر تو را در خورد آب و افتاب از پی ساز گازری کنت تعاف نظرة من لحظات مقلتی لست تخاف جمرة من ز فرات خاطری سینهٔ خاقنی اگر پاک بشوئی از عنا پیش خدایگان تو را بیش کند ثناگری خاقانی شروانی