خاقانی شروانی
غزلیات
غزل شماره ۳۶۳: زین نیم جان که دارم جانان چه خواست گوئی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
زین نیم جان که دارم جانان چه خواست گوئی کرد آنچه خواست با دل از جان چه خواست گوئی چشم کمان کش او ترکی است یاسج افکن چون صبر کرد غارت ز ایمان چه خواست گوئی در وعده خورد خونم پس داد وعدهٔ کژ زان خون که نیست چندین، چندان چه خواست گوئی چون بلبلم بر آتش نعره زنان و سوزان کز زیره آب دادن جانان چه خواست گوئی هجرانش آتش غم در کشت عمر من زد زین کشت زرد عمرم هجران چه خواست گوئی گفتم رسم به وصلت مژگان بر ابروان زد زین بر زدن به ابرو مژگان چه خواست گوئی من سر نهم به پایش او روی تابد از من من پشت دست خایم کو زان چه خواست گوئی طوفان آب و آتش بر باد داد خاکم زین هست و نیست موئی طوفان چه خواست گوئی محرم نزاد دوران ور زاد کشت خیره زین خیره کشتن آوخ دوران چه خواست گوئی زان همدمان یک دل یک نازنین نمانده است این دور بی وفایان ز ایشان چه خواست گوئی خاقانیا دلت را ز افغان چه حاصل آید چون دل نیافت دارو ز افغان چه خواست گوئی شروان ز باغ سلوت بس دور کرد ما را زین دور کردن ما شروان چه خواست گوئی خاقانی شروانی