خاقانی شروانی
غزلیات
غزل شماره ۳۶۱: صید توام فکندی و در خون گذاشتی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
صید توام فکندی و در خون گذاشتی صیدی ز خون و خاک چرا برنداشتی وصلت چو دست سوخته می داشتی مرا در پای هجر سوخته دل چون گذاشتی می داشتی چو مهرهٔ مارم به دوستی دندان مار بر جگرم چون گماشتی چون طفل، جنگ چند کنی آشتی بکن کز جنگ طفل زود دمد بوی آشتی نی نی به زرق مهرهٔ مارم دگر مبند بر بازوئی که نام خسانش نگاشتی خاقانیا درخت وفا کاشتن چه سود چون بر جفا دهد ز وفائی که کاشتی صبح تو شام گشت و فلک بر تو چاشت خورد تو هم چنان در هوس شام و چاشتی خاقانی شروانی