خاقانی شروانی
غزلیات
غزل شماره ۲۸۱: آب و سنگم داد بر باد آتش سودای من
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آب و سنگم داد بر باد آتش سودای من از پری روئی مسلسل شد دل شیدای من نیستم یارا که یارا گویم و یارب کنم کآسمان ترسم به درد یارب و یارای من دود آهم دوش بابل را حبش کرده است از آنک غارت هاروتیان شد زهرهٔ زهرای من شب زن هندوی و جانم جوجو اندر دست او جو به جو می دید شب حال دل رسوای من هر زن هندو که او را دانه بر دست افکنم دانه زن بیدانه بیند خرمن سودای من چون ببارم اشک گرم، آتش زنم در عالمی شعر خاقانی است گوئی اشک آتش زای من خاقانی شروانی