خاقانی شروانی
غزلیات
غزل شماره ۲۶۸: ز باغ عافیت بوئی ندارم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز باغ عافیت بوئی ندارم که دل گم گشت و دل جویی ندارم بنالم کرزوبخشی ندیدم بگریم کشنارویی ندارم برانم بازوی خون از رگ چشم که با غم زور بازویی ندارم فلک پل بر دلم خواهد شکستن کز آب عافیت جویی ندارم بسازم مجلسی از سایهٔ خویش که آنجا مجلس آشویی ندارم چه پویم بر پی مردان عالم کز آن سر مرحباگویی ندارم بهر مویی مرا واخواست از کیست که اینجا محرم مویی ندارم گر از حلوای هر خوان بی نصیبم نه سکبای هر ابرویی ندارم در این عالم که آب روی من رفت بدان عالم شدن رویی ندارم من آن زن فعلم از حیض خجالت که بکری دارم و شویی ندارم نه خاقانی من است و من نه اویم که تاب درد چون اویی ندارم خاقانی شروانی